چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
زمانه از همه خونریزها پشیمان است
زمانه از همه خونریزها پشیمان است
زمانه از همه خونریزها پشیمان است
زمانه از همه خونریزها پشیمان است
زمانه از همه خونریزها پشیمان است
زمانه از همه خونریزها پشیمان است
زمانه از همه خونریزها پشیمان است
زمانه از همه خونریزها پشیمان است
زمانه از همه خونریزها پشیمان است
زمانه از همه خونریزها پشیمان است
زمانه از همه خونریزها پشیمان است
زمانه از همه خونریزها پشیمان است
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت
به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
شکست روزم در شب چه روز امید است
شکست روزم در شب چه روز امید است
شکست روزم در شب چه روز امید است
شکست روزم در شب چه روز امید است
شکست روزم در شب چه روز امید است
شکست روزم در شب چه روز امید است
شکست روزم در شب چه روز امید است
شکست روزم در شب چه روز امید است
شکست روزم در شب چه روز امید است
شکست روزم در شب چه روز امید است
شکست روزم در شب چه روز امید است
شکست روزم در شب چه روز امید است
گذشت آب من از سرچه جای دامان است
گذشت آب من از سرچه جای دامان است
گذشت آب من از سرچه جای دامان است
گذشت آب من از سرچه جای دامان است
گذشت آب من از سرچه جای دامان است
گذشت آب من از سرچه جای دامان است
گذشت آب من از سرچه جای دامان است
گذشت آب من از سرچه جای دامان است
گذشت آب من از سرچه جای دامان است
گذشت آب من از سرچه جای دامان است
گذشت آب من از سرچه جای دامان است
گذشت آب من از سرچه جای دامان است
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویند
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویند
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویند
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویند
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویند
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویند
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویند
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویند
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویند
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویند
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویند
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویند
مرا ز درد چه پروای وصل هجران است
مرا ز درد چه پروای وصل هجران است
مرا ز درد چه پروای وصل هجران است
مرا ز درد چه پروای وصل هجران است
مرا ز درد چه پروای وصل هجران است
مرا ز درد چه پروای وصل هجران است
مرا ز درد چه پروای وصل هجران است
مرا ز درد چه پروای وصل هجران است
مرا ز درد چه پروای وصل هجران است
مرا ز درد چه پروای وصل هجران است
مرا ز درد چه پروای وصل هجران است
مرا ز درد چه پروای وصل هجران است